سپهرسپهر، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

سپهر عزیز دل مامان و بابا

یک روز تعطیل کنار دریاچه

پسر گلم، دیروز با آقاجون اینا که چند روزی هست از شیراز اومدن پیشمون، رفتیم دریاچه. هوا خیلی خیلی خوب بود. شما هم از توی کالسه با دقت به اطرافت نگاه می کردی. وقتی هم که خسته شدی خوابت برد.     عزیز دلم، چند روزی هست که خیلی دوست داری همه چیز را دو دستی بگیری. اوایل برات سخت بود ولی از بس تمرین کردی حالا راحت اسباب بازی ها و شیشه شیرت را می تونی دو دستی بگیری.       مامان فدای تو بشه که اینقدر ناز می خندی         ...
27 مهر 1392

سپهر ناز مامان

پسر گلم این روزا خیلی بامزه و خوردنی شدی، بعضی وقتا هم که با صدا می خندیدی، خیلی خوردنی تر میشی...       جدیدا هم هروقت رو زمین باشی و بخوای بلندت کنیم زور می زنی و بدنت را از زمین جدا می کنی. وقتی هم دستات را می گیریم زور میزنی و بلند میشی و میشینی و تو مرحله بعد رو پاهای کوچولوت می ایستی.   مامان قربون تو پسر گل بشه     ...
20 مهر 1392

اولین خرید آقا سپهر

پسر نازم، امروز برای اولین بار 3 تایی رفتیم هفت حوض. هم واسه خرید و هم گردش ...     با اینکه پاییز شده ولی هوا سرد نبود. شما هم تو کالسکه خیلی راحت بودی و آخرش هم خوابت برد. تو این خرید شما صاحب چندتا قاب عکس و یه سری جوراب خوشگل شدی. بعد هم که برگشتیم خونه شما حسابی شارژ بودی. معلوم بود بهت خوش گذشته عزیز دلم.     ...
13 مهر 1392

همه انگشتای من

سپهر: کاش همه انگشتام تو دهنم جا می شد     از وقتی دست راستت را هم کشف کردی، اکثر وقتا سعی می کنی هر دو دستت را بکنی تو دهنت. ولی از اونجا که به یه انگشت قانع نیستی دست آخر مجبور می شی یه دست را انتخاب کنی. تو این عکس دست راستت را انتخاب کردی با سه انگشت     ...
8 مهر 1392
1